3 تا 9 مهر ماه گرامیداشت هفته جهانی ناشنوایان با شعار " تکریم حقوق ناشنوایان"
طراح گرافیک: هومن نادری
منبع: http://www.behzisty.ir/
ناشنوایان عزیز ، روزتان مبارک
روز جهانی ناشنوایان بر کلیه ناشنوایان گرامی جهان٬ به ویژه به ایرانیان عزیز
مبارک باد موفقیت همگان را از خداوند متعال آرزو دارم.
قربانت همه لادن
********************************************************
متاسفانه یا خوشبختانه که امروز 3/7/87 بی خبر مسابقه 101پخش شد !!!
**************************************************
لطفا ادامه مطلب بخونید متشکرم.
اصلا حالم خوب نیست بازهم خبر بدی به دستم رسید یکی از دوستان عزیزم اسمش مارال جون 18 سالشه مبتلا به سرطان شده و خواهشی دارم براش دعاکنید هرچه زودتر خوب بشه انشالا.
********************************************
باخبر شدیم که 4تا عکس گلشیفته فراهانی عزیز در مجموع دروغها هالیوود به کارگردانی رایدلی اسکات و بازیگران:لئوناردودی کاپریو پخش شده چون
گلشیفته عزیز بهترین دوست منه و خیلی دوستش دارم به همین خاطر عکسهاش را گذاشتم و برایشان آرزوی موفقیتی میکنم.
*****************************
من شنیدم داریوش مهرجویی کارگردان سرشناس با فریال جواهریان از هم جدا شدند با وحیده محمدی فر یکی از نویسنده فیلم سنتوری ازدواج کرده و به گفته خودش مونا دختر دوسالونیمهاش را که همزمان با فیلم سنتوری به دنیا آمده .این روزها داریوش مهرجویی و همسرش و دخترش مونا و گلشیفته فراهانی و شوهرش امین مهدوی برای شرکت در جشنواره "یاری"این روزها در سوئد به سر میبرد.
*************************
توجه:ازدواج باران کوثری عزیز شایعه است هنوز ازدواج نکرده.
*************************
دوستان عزیز پیشنهاد میکنم حتما این این فیلم جدید ببینید.
تله تئاتر "خرده ی جنایت های زن و وشهری" به کارگردانی فرهاد آئیش و بازیگران نیکی کریمی و محمد رضا فروتن بازی کردند این فیلم چهارشنبه 10 مهر ماه شب ساعت 23:15 روی آنتن شبکه چهار سیما میرود.این فیلم تیر ماه 1387 تصویربرداری شده بود حتما نگاه کنید.
********************
9 مهر ماه روز تولد دوست عزیزم و مهربانم خانم لیلا حاتمی بازیگر محبوب و دوست داشتنی را به همه طرفدارانش را تبریک میگویم و برای لیلا حاتمی عزیز و آقای علی مصفا و مانی کوچولو آرزوی موفیقتی و سلامتی میکنم.
***********************
توجه توجه توجه: ادامه مطلب بخونید چون خیلی زحمت کشیدم.امیدوارم از مطالبها خیلی لذت ببرید همین الان کلیک کن ادامه مطلب......
شب میترا فرخنده باد
تبریک، تبریک ، تبریک ، تبریک. ۱۹ مهر رو به همه ی عاشقها تبریک میگم...
شاید میپرسید چرا؟! شاید خیلی ها ندونند که امشب شب ولنتاین ایرانیها در تاریخ ایران باستان (در زمان زرتشت)هست. درواقع نه به این نام ولنتاین ، با نام شب میترا یا میترائیسم . حالا فلسفه ی شب میترا چیه؟ میترا به معنای آئین عشق و مهر ورزیدن است و علامت اون هم یک دایره (دایره ی میتره) هست. به اعتقاد همه ی انسانها خورشید منبع گرما است، و به خاطر همین مردم ایران باستان این دایره را مظهر خورشید عشق میدونند که گرما و شور عشق از این دایره تراوش میکنه. جالبه که بدونید انگشتری رو که زوجهای جوان در دستهاشون می کنند در واقع همین دایره هست که به معنای عشق ابدی و جدانشدنی اونها نسبت به هم هست(درواقع فلسفه ی اصلی انگشتر همینه). میدونید چه جوری؟ اول به عکس خوب دقت کنید.
شما در این حالت تمام انگشتانتون رو میتونید از هم جدا کنید به جز انگشت میانی کوچک که حلقه رو در این انگشت میکنند.
*****************************
من خیلی دوست دارم عروسم اینطور باشه شما دوست دارین عروسیتون اینجا باشه؟
|
*******************************
شاید یک نامه، احساسات را زیباتر از ایمیل منتقل میکند
****************
از قبر این شهید بوی خوش به مشام می رسد.
این عکس مربوط به قبر شهید پلارک است. (POLARAK)
از قبر این شهید که در قطعه شهدای بهشت زهرا قرار دارد بوی عطر خاصی به مشام می رسد و مردم برای زیارت بر سر این قبر می آیند. روی سنگ قبر هم همواره رطوبت دارد.
البته یک نفر از اهل باطن که بر سر این قبر آمده بود می گفت که صاحب قبر گفته که این بو متعلق به شهیدی است که دوتا قبر آنطرف تر دفن شده است.
*****************************
***************
تست شخصیت سنجی !
(واقعی)بیا انجام بده
برای شرکت در این تست روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.iranmatch.org/personality/index.php
**********
بدون شرح
**********
عکس بدون گریم از فریده بازیگر سریال بزنگاه
************
زن مرموز و توانایی دیدن آینده
آن زن که بلندقامت هم بوده، دارای قدرت های مرموز و توانایی دیدن آینده بوده است. آثار به جا
مانده از شهر سوخته نشان می دهد که این شهر یک بار آتش گرفته و سه بار در زمان باستان
بازسازی شده است و سرانجام به طور کامل در ۲۰۰۰ پیش از میلاد از بین رفته است. علت
مرگ این زن مشخص نیست
بررسی های اخیر باستان شناسان درباره چشم مصنوعی یک زن مربوط به پنج هزار سال پیش، اطلاعات جدیدی را برملا کرده است.
گروهی از دانشمندان آمریکایی کشف کردند گوش چپ که اطلاعات خود را به نیمکره راست مغز ارسال می کند گوش "عشق" است و بنابراین عبارات احساسی را برای درک بهتر باید در این گوش نجوا کرد.
به گزارش مهر، مغز انسان به دو نیمکره راست و چپ تقسیم می شود. بخش چپ مغز منطق، توجه به جزئیات، زبان، علم و استراتژیها را نشان می دهد و طرف راست تصورات، اشراق و سیر و سلوک، دید همزمان، تخیلات و احساسات را حاکمیت می کند.
هر یک از این بخشهای مغز قسمت مخالف بدن را کنترل می کنند. بنابراین منطقی است که تصور شود یک جمله احساسی اگر مستقیما از طرف چپ بدن ارسال شود سریعتر به مراکز احساسی می رسند.
به طور طبیعی چشم راست با زکاوت بیشتری می تواند رنگها را درک کند این درحالی است که بهتر است مادران گونه چپ کودک را ببوسند و یا با دست چپ کودک را در آغوش بگیرند.
در حقیقت دانشمندان دانشگاه ساسکس انگلیس در تحقیقات خود نشان دادند که 85 درصد از زنان چپ دست یا راست دست کودک خود را با دست چپ در آغوش می گیرند. به این ترتیب واکنشهای فیزیکی و احساسی کودک مستقیما به طرف راست مغز مادر می رسند.
براساس گزارش تایمز، به تازگی گروهی از محققان دانشگاه "سم هاستون" آمریکا با آزمایش هزار و 120 نفر مشاهده کردند که گوش چپ در این افراد "گوش عشق" است. به طوری که 69 درصد از موارد خاطر نشان کردند تمام عبارات شیرین و عاطفی را هنگامی که از راه گوش چپ می شنوند بهتر درک می کنند و تنها 56 درصد از موارد اگر این عبارات را با گوش راست بشوند می توانند عمق آنها را درک کنند
***************************
عکسی کمیاب از موتور سواری مادر و دختر محجبه تو خیابونهای شلوغ تهران
****************
عکس آنجلینا جولی با مانتو شلوار و حجاب اسلامی در عراق
*****************
چت با قرآن
گفتم: خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره .:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم:...
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم.
*******************
خودکشی تنها راه فرار زهرا 11 ساله راه از شوهر 35 ساله
آزاد تبریز- تعییر برای برابری، مریم حسین خواه : زهرا فقط ۱۱ سال داشت. ۱۱ سال و هزار آرزو. می خواست “درس بخواند، روزنامه نگار شود و از دخترهای بدبخت دفاع کند”. به هیچ کدام از آرزوهایش نرسید. پدرش می خواست به مردی ۳۵ ساله شوهرش دهد . دخترک تنها بود و بی پناه. مخالفت که کرد کتک خورد، بیشتر از همیشه، طاقتش که تمام شد خودش را کشت. با قرص برنج.
چند روز پیش از خودکشی زهرا مادرش خبردار شده بود که می خواهند دخترش را شوهر دهند، یکی از همسایه ها خبرش کرده بود تا شاید بشود جلوی فاجعه را گرفت.
“تلفن زدم به مغازه پدربزرگش، التماسش کردم که با لیلا این کار را نکنند، که زندگی اش را خراب نکنند. گفتم خودم می آیم و می برمش. خودم خرجش را می دهم. به حرفم گوش نکرد. گفت دختر باید برود خانه شوهر چند سال اینور و آنورش چه فرقی می کند.”
اینها را لیلا می گوید. زن ۳۵ ساله ای که هنوز باور نمی کند دخترک ۱۱ ساله اش خودش را کشته است. از شوهرش که جدا شد، مهریه و نفقه و جهاز و همه حق و حقوقش را بخشید و در عوض حضانت زهرا را گرفت. چند سال بعد وقتی برای ۸ میلیون تومان بدهی به زندان افتاد زهرا را به خانواده پدرش دادند و دخترک در تمام این چهار سال اجازه یک تماس تلفنی با مادرش را نداشت:”زندانی که شدم هشت ماهی زهرا با من بود. هم زهرا و هم دختر دیگرم که شش ماه داشت. پا به پای من زندان را تحمل می کرد و دم برنمی آورد. یک بار که پدرش آمد ملاقاتش نرفت. اینقدر جیغ کشید و گریه کرد که زندانبان ها رضایت دادند و نبردندش برای ملاقات..می ترسید از پدرش. نمی خواست ببیندش. یک روز پدر همسر دومم آمد ملاقات و گفت زهرا را بده ببرم بیرون اسمش را بنویسم مدرسه. بچه را که بهشان دادم، یک هفته بعد فهمیدم او را پیش پدرش برده اند. توی زندان کاری از من برنمی آمد. حتی نمی گذاشتند با دخترم حرف بزنم. سه سال تمام از زهرا بی خبر بودم.”
چند ماه پیش بود که لیلا از زندان مرخصی گرفت تا بدهی هایش را قسط بندی کند. همه امیدش این بود که برای مهرماه زهرا را پیش خودش بیاورد. رفت شهرستان و دو اتاق کوچک در یک زیر زمین اجاره کرد تا با خیاطی خرج خودش و پسر ۲ ساله اش که در زندان بدنیا آمده بود را بدهد.
پدر کودکش وقتی که او زندان بود غیابی طلاقش داده بود. بهانه اش این بود که زنش زندانی است و نگفته بود که بخاطر ضمانت بدهی های من زندانی شده. نگفته بود که من فرار کرده ام او بخاطر من دارد تاوان می دهد. راهی هم برای اثبات این ادعاها نبود. هیچ کس را نداشت و باید روی پاهای خودش می ایستاد و همه چیز را دوباره می ساخت. مثل آن روزهایی که زهرا داشت می مرد و او با فروش کلیه اش دخترک را مداوا کرد و یک چرخ خیاطی خرید و دوباره سرپا شد:”هپاتیت A داشت. دکتر گفته بود اگر درمان نشود هپاتیت B می گیرد. پدرش چند ماهی می شد رفته بود و هیچ خبری ازش نداشتیم. هیچ کس هم نبود که کمکی بکند. کلیه ام را فروختم یک میلیون. پانصد هزارتومانش را دادم خرج بیمارستان زهرا. با بقیه اش چرخ و وسائل خیاطی خریدم و دستم دخترم را گرفتم و رفتم تهران.”
همه آن روزها گذشت، لیلا دوباره زندگی اش را ساخت. دوباره ازدواج کرد. یک دختر دیگر بدنیا آورد، چکهای شوهرش که او پشتش را امضا کرده بود برگشت خورد و دوتایی به زندان رفتند. شوهرش فرار کرد ولیلا ماند با همه بدهی ها و بالاخره توانست از آن زندان لعنتی بیاید بیرون و حالا همه فکر و ذکرش زهرا بود. اگر طلاق نامه ازدواج دومش را نمی گرفت شاید هیچ وقت نمی توانست زهرا را بدست آورد. هم زهرا را و هم دو کودکش دیگرش را. می دانست که اگر طلاق نامه نداشته باشد حضانت بچه ها را از او می گیرند. به هردری زد و بعد چند ماه طلاق نامه اش را گرفت تا بتواند سراغ زهرا برود.
هنوز روبراه نشده بود که همسایه ها از اهواز زنگ زدند که دخترت در بیمارستان است. خودش را کشته…. شبانه راه افتاد و سه روز تمام بالای سر دخترش بود به جای تمام سه سالی که زهرا را ندیده بود. به جای تمام ماه ها و روزهایی که حسرت شنیدن صدایش را داشت. دخترک اما بهوش نیامد. معده اش از ۲۴ ساعت قبل خودکشی خالی بود و سم “قرص برنج” به جانش نشسته بود.
آخرین بار چند روز قبل از این اتفاق شوم بود که صدایش را شنیده بود. تلفن کرده بود و به جای همه حرفهایی که این سالها روی دلش مانده بود، التماس کرده بود که دیگر به پدربزرگ زنگ نزن:”بعد از تلفن تو من را اذیت می کنن. طاقتم تمام شده دیگر. بگذار هرکاری می خوان بکنن. شوهرم که دادن فرار می کنم و می آیم پیش تو.”
دردل هایش را بعدا نوشته بود. روی ورق پاره ای که بعد مرگ، در جیب لباسش پیدا کردند:
“امیدوارم این نامه بدست مامان لیلا برسه و گرنه خیلی حرفهام که دوست داشتم بهش بگم، نگفته می مونه. مامانی خیلی دوستت دارم. می دونم با این کارم خیلی ناراحت می شی و غصه می خوری. اما اگه تو هم جای من بودی این کار را می کردی. شاید اگه اینجا بودی با هم این کار را می کردیم و اون دنیا با هم زندگی می کردیم. اینجا همه اش از من ایراد می گیرن. کتکم می زنن. بهم فحش می دن. نمی ذارن راحت باشم. حالا هم که می خوان شوهرم بدن. مگه من چند سالمه که اینقدر منو اذیت می کنن؟ دیروز عمو علی منو زد. بابا هیچی نگفت. طرف من را هم نگرفت.
نمی ذارن با تو حرف بزنم. نمی ذارن پیشت بیام. خسته شدم. چقدر زور
می گن. چقدر کتک می زنن. آخه مگه من خرم؟
دلم می خواد درس بخونم و دکتر بشم، پاهاتو خوب کنم. ولی نه دلم می خواد مثل دوستت روزنامه نگار بشم و از دخترهای بدبخت مثل خودم، دفاع کنم. می دونم بعد از مردن من، تو آبروی اینها را می بری و پدرشونو درمیاری.غصه نخور من اونجا منتظرتم. فهمیدم برای من داداش آوردی، خوشحال شدم. ولی ناراحتم که ندیدمش. عسل دیگه باید مدرسه بره. مواظب اون باش. از اینکه تنها می شی ببخش. هیچ وقت تو و عسل و خوشبختی قبلمون را یادم نمی ره.
دوستت دارم مامان توپولی.”
***************
آیا می دانید سنگدل کیست؟(عکسهایی تکان دهنده و شرم آور)
تصاویر زیر معرکه گیر سنگدلی را در جنوب تهران نشان میدهد که مدعی است این پسر کمر بسته
ابوالفضل است در حالیکه این پسر بچه خردسال به مبلغ ناچیزی از خانواده فقیرش اجاره شده است
لحظاتی بعد ماشین از روی دستان ضریف و شکننده کودک خردسال رد شد و همانطور که در انتهای
عکسها مشاهده میکنید گریه و فریاد وی که ناشی از درد این عمل وحشیانه و فقر بود برخاست. مردمِ بیکار
و خسته از یکنواختی درد آور زندگی ته جیب خود را دستی میزنند تا اگر پول خردی داشته باشند به این
کودک "کمر بسته ابوالفضل " صدقه ای بدهند
گفتگو با یکی از اولین دخترانی که در اصفهان دیپلم گرفت
فکر می کردم ۵۰ سال زود به دنیا آمده ام!!
به شناسنامه، «طلعت شاه ناصری» متولد سال ۱۲۹۸ است اما خودش حدس می زند سنش بیش از چیزی است که در شناسنامه نوشته اند. در سال ۱۳۱۵ هم دیپلم گرفته. یکی از اولین دختران اصفهانی است که دیپلم گرفته اند. می گوید همان موقع مدیر مدرسه شان تصدیق ششم ابتدایی داشته است.
آن ها چهار نفر بودند. سه دختر دیگر، یکی خانم «فخری سجادی» است، دیگری «خانم نظمی»، و سومی خانم «ملوک ربانی». می گوید از آن میان، فخری سجادی شهردار ناحیه ۵ اصفهان شد و ملوک ربانی مدیر مدرسه بهشت آیین؛ از مهم ترین مدرسه های دخترانه شهر اصفهان. خانم نظمی اما شوهر که کرد، به خانه نشست.
آن روزها اصفهان دو مدرسه دخترانه داشت: «بهشت آیین» و «بانوان». مدرسه طلعت، مدرسه بانوان بود؛ یک مدرسه عمومی. طلعت خانم یادش می آید: «اما با این که مدرسه اش عمومی بود، همه کس را راه نمی دادند. یعنی همه کس توان پرداخت شهریه را نداشت. یادم است شهریه ام سالی ۱۵ قران بود؛ پولی که آن موقع "خیلی" بود.»
به «کشف حجاب» سال ۱۳۱۴ که می رسد، انگار مطمئن نیست ذوقش را نشان بدهد یا تاسفش را. «شب "کشف حجاب" تا صبح خوابم نبرد. ذوق این را داشتم که صبح یک کلاه و کت مخمل میپوشم و کفش پاشنه دار. خر بودم؛ نمیدانستم کفش پاشنه دار برای مدرسه نیست!» همزمان یادش می آید آن چند همکلاسی را که بعد از کشف حجاب، دیگر نتوانستند درسشان را ادامه دهند و خانه نشین شدند؛ رفیق های نیمه راه.
درباره واکنش مردم آن روز به این که به عنوان یک دختر به مدرسه می رفت، می گوید: «خوش شان نمی آمد اما فحش هم نمی دادند!» انگیزه اش از درس خواندن، این بوده که برود سر کار. «بلافاصله بعد از گرفتن دیپلم، رفتم استخدام شدم. رشوه دادم؛ دو برابر حقوقی که باش استخدام شدم. می ارزید!»
با وجود رشوه ای که داد تا استخدام شود، می گوید خودش هیچ وقت رشوه نگرفته. جایگاه اداری اش اجازه می داد زیرمیزی های درست و حسابی ای بگیرد، اما «خدا می داند یک قران هم دزدی نکردم! بودند افرادی مثل من که زندگی شان را با پول دزدی و رشوه ساختند.» رشوه را به لهجه اصفهانی اش می گوید «رُشوه». «ارتقاء برای زنان ممنوع بود» کارکردن برای طلعت جوان، سخت و گاه آزاردهنده بوده: «سال ها آن جا خون دل خوردم. به عنوان ماشین نویس استخدام شدم. به عنوان دیگری نمی توانستند استخدامم کنند. فقط ماشین نویسی را در شان زن می دیدند.» می گوید همکارانش به او حسادت می کرده اند. «تمام مردهایی که در اداره ام بودند، تصدیق ششم ابتدایی داشتند. حتی یک دیپلمه یا یک سیکلی هم بین شان نبود. ولی دستور بود که به زن ترقی ندهند. برای زن اهمیت قائل نبودند. تا این که سال ۴۵ یا حول و حوش آن بود که دستور آمد خانم ها می توانند در اداره ها سمت بگیرند. تا قبل از آن سمت نداشتم. شدم رئیس دفتر اداره. دوسال که گذشت، شدم رئیس امور اداری. با همین سمت هم موقع انقلاب بازنشسته شدم. نوشتم به اداره که چون سنوات خدمتم به حد نصاب رسیده و شوهرم هم مریض است، می خواهم بازنشسته شوم.»
آرزوی برآورده نشده خانم شاه ناصری، این بوده که به دانشگاه برود و تحصیلش را ادامه دهد. «آن موقع که دیپلمم را گرفتم، اصفهان دانشگاه نداشت. فقط تهران بود. اما بودجه اش را نداشتم که بروم تهران. آرزویم بود می رفتم دانشگاه. اما نمی توانستم. اقوام مان امل بودند! بد می دانستند. بعدش هم که برای خودم حقوق بگیر شدم، شوهر کرده بودم و بچه داشتم. نمی توانستم ولشان کنم و بروم دانشگاه.»
«به روی شوهرم نیاوردم که دیپلم ندارد»
طلعت، ۲۳ ساله بود که ازدواج کرد. با شوهر مرحومش که شیرازی بود و ۱۰ - ۱۵ سال از خودش بزرگ تر، در همان اداره ای که کار می کرده آشنا شده است. هیچ خواستگاری یا مراسم رسمی ای هم در کار نبوده. همسرش او را پشت تلفن از پدر طلعت خانم خواستگاری کرده است. «وقتی گفتم این خوب است، پدرم راضی شد. می دانست راه خطا نمی روم.» مهریه خانم شاه ناصری، هزار تومان بوده: «نه پَست بود و نه مثل این روزها که میلیون میلیون است.» همسر خانم شاه ناصری، تصدیق ششم ابتدایی داشته: «ولی در تمام عمر یک بار به رویش نیاوردم که من دیپلم دارم و تو نداری.»
حالا ۳ دختر، ۱ پسر، ۱۱ نوه، و ۶ نتیجه دارد. به تربیت فرزندانش می بالد: «در تربیت این ها کم نگذاشتم. برایم ارزش قائل اند که تربیتم درست بوده.» طلعت شاه ناصری می گوید: «هرچه خودم به عنوان یک زن تحقیر شدم، عوضش دخترهایم را جوری بار آوردم که زیر بار تحقیر زن نروند.»
خانم شاه ناصری این بخت را داشته که همسری هم فکر و هم عقیده اش داشته باشد. «اصلا یک بار هم حرف این نشد که نروم سر کار.» البته به نظر خودش، این به خاطر «حجب و حیا»ی خودش بوده و این که شوهرش می دانسته طلعت کار خطایی نمی کند: «در این ۳۰ سال که در اداره بودم، یک بار کسی به من نگفت چرا خندیدی یا چرا با فلانی آن طوری حرف زدی؟ خودم می فهمیدم چه طور رفتار کنم. با حیا رفتار می کردم. حجاب نداشتم اما یک بار هم آستین کوتاه نپوشیدم.»
روزگار خودش را با این روزها مقایسه می کند: «حالا با وقتی که ما درس می خواندیم، خیلی تفاوت دارد. آن زمان هنوز حجب و حیا بود. هنوز دخترها دنبال حرکت هایی که حالا می روند، نبودند. ولی حالا هرکی هرکی است! دخترها که هر کار می خواهند می کنند و پسرها هم که برایشان خوب شده! مثلاً دوست می گیرند؛ رفیق می گیرند. اما من از این حرف ها نداشتم. ابداً!»
«از زن بودنم، شرمنده ام»
صدای خسته و بی رمق طلعت خانم وقتی تلخ می شود که یاد دشواری ها و مشقت های زندگی اش به عنوان یک شهروند مونث جامعه ایرانی می افتد: «در عمری که کرده ام، همیشه از زن بودنم عار داشته ام. می گویم خدا به من ظلم کرد که زن خلقم کرد با همان لحن مادربزرگانه اش می گوید: «قدر مرد بودنت را بدان! نمی دانی زن چه قدر توسری می خورد...»
طلعت جوان جز این که از زن بودنش ناراحت بوده، علاوه بر آن از زمانه اش هم دل خوشی نداشته: «جوان که بودم می گفتم ۵۰ سال زود به دنیا آمده ام! به خیالم ۵۰ سال بعد همه چیز ترقی می کند! نمی دانستم این اوضاع می شود!» می گوید دیگر حالا به ۵۰ سال بعد هم فکر نمی کند: «نمی خواهم باشم. مایه دردسر شده ام. دیگر مغزم کار نمی کند... این قدر خسته و مریضم که هیچ چیز از این روزهایم نمی فهمم. بیشتر از این ناراحتم که زمانی یک مقامی برای خودم داشته ام ولی حالا این طور زمین گیرم.»
خاطره ای یادش می آید که لبخند به چهره اش می آورد: «یکی از معلم هایمان، آقاجان «همامی» بود. خداوند ادبیات بود. یک بار سر کلاس از همه دانش آموزها سوالی پرسید که هیچ کس نتوانست جواب بدهد اما من جواب دادم. برایم نوشت: اگر شه ناصری پندم دهد گوش / نسازد پندهایم را فراموش / رباید گوی سبقت همگنان را که با فهم است و با ادراک و باهوش.» به شوخی و خنده اضافه می کند: «اما حالا نه فهم دارم، نه ادراک، و نه هوش! دیگر جمع و تفریق هم یادم رفته.»
«زیر سایه مرتضی علی»
طلعت شاه ناصری و خانهاش در خیابان «خاقانی» اصفهان، هر دو از مرداد این شهر بی رمق تر شده اند. از آن بلند پروازی ها دیگر خبری نیست. حالا حکایت پیری و نارسایی کبد و قرص های صبح و ظهر و شب است و نفس ها که سخت و بریده می روند و می آیند. خانم شاه ناصری این روزها از کم کاری کبد رنج می برد. فقط ۴ درصد از کبدش وفادار مانده است. این نارسایی، بدنی نحیف و کم رمق برایش باقی گذاشته. همه «گذشته ها» را با بیانی گرم، مثل یک قصه تعریف می کند؛ قصه ای که البته به فراخور سن و سال، رشته اش مدام از دست قصه گو در می رود.
می گوید «رفتنی» است و دعا میکند: «همه مان زیر سایه مرتضی علی». «مرتضی علی» را با تاکید خاصی می گوید و بعد با لحنی که انگار بخواهد کسی را از اشتباه در بیاورد، توضیح می دهد: «درست است که مثل خیلی های دیگر نبوده ام و مدرسه رو و دختر بیرون شدم؛ اما اهل دین و مذهب هم بودم. شاید بعضی وقت ها حواسم پرت شود و نماز یا روزه ام پس و پیش شود اما "معتقد"م. اگر الان برایم قرآن بیاورید و هرجایش را باز کنید، می توانم بخوانم. این ها را همه در مدرسه یاد گرفتم.»
بعد از ساعتی، وقت رفع زحمت می رسد. توان بدرقه را ندارد اما همان طور که به زحمت از روی مبل چوبی بلند می شود، با لحنی که رنگی از هشدار دارد، می گوید: «طولی نمی کشد که شما هم همین می شوید؛ مثل من پیر و افتاده. یک دفعه چشم باز می کنید می بینید دیگر نمی توانید آن کارهایی که سابق می کردید را بکنید... دو چیز است که نمی شود کاریش کرد: یکی پیری، و یکی هم مردن.
**************
سلام
وبلاگ به این باحالی ندیده بودم خواب از سرم پرید
وبلاگ بسیار گرمی دارید موفق باشید[چندتا گل]
سلام دوست گلم خوبی شما
نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق
روزتان مبارک
خبرهای جالبی بود
به به لیلا فروهر هم رای دادم
خوشحال شدم عزیزم
همیشه دلت شاد و لبت خندان
التماس دعا
_____& __________^^^^^^^^^
_____&&& &&&___ ^^^^^^^^^^^
____&&&&&&___^^^^^^^^^^^^^^^^^^
___&&&*&&**__^^^^^^^ ^^^^^^^^^
______**&&**__^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
_______**&&**__^^ ^^^^^^^^^^^^^^^^^
________**&&**____^^^!!^^^^^^^^
_______ __$$&$$$_______________$&$$$
______$$&&1111$$$&&_________ &&1111$$&&
___$$&&111111111$$$&&____&&1111111111$$&&
___$&1111111111111$$&&__&&111111111111$$$&
__$&1111111111111111$$&&111111111111111$$$&
__$&111111111$$$$1111$$1111$$$$111111111$$$&
_$$11111111$$$$$$$$$1111$$$$$$$$$1111111$$$&
_$$11111111$$$$$$$$$$1$$$$$$$$$$$11111111$$&
_$$11111111$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$111111111$&
__$111111111$$$$$___*****__$$$$$111111111$$&
__$&1111111111$$$$$$$$$$$$$$$$11111111111$&
___$111111111111$$$$$$$$$$$$111111111111$&
____&11111111111111$$$$$$111111111111111&
_ ____&11111111111111$$11111111&&111$$&&
____ __&&1111111111111111111111&&11$&&
______ __&&111111111111111111111&&1&
_________ _&&11111111111111111$&_&&
__________ ___&&111111111111$$&___&&
__________ ______&&&1111111$&______&&&_&*
____________________&&&111& _____&&&&*
______________________&&&&&$ _______ &*
من اپم منتظرم بیا
~~,.~., . *..`~' ´.,.~.,
~~(;@;) ,*.,.~.,* (;@;)
~~*`~´.* .(;@;).`~'´
~~. ,~. ,.* . `~ ´ *.*´.,~.,
~~(;@;). ,.~. ,´ .*.* .(;@;)
~~ `~´..(;@;) *.*,.~. ,`~'´
~~~,.~.,`~.´ *..*(;@;) *.. *
~~ (;@;)*.. ,.~., .`'~ ´,.~.,
~~~`~'.´ *.(;@;)*.*. (;@;)
~~~~~*,.~.,`~´,.~,.´`~´
~~~~~ (;@;).*.(;@;).**.
~~~~~ `~´ * ~ `~'.´~
~,____*:( ;@;)*(;@;).*;'___,
~ \@_\,*`.';:( ;@;),*;,*/_@_/
~~~~ ,_@\*:;:;`.'*/@,
~~~~ \_@\,\\|//,/@_/
~~~~~~,---.\\|,/,---,
~~~~~~(*-}.(*){* )
~~~~~~.'---' /|\ `---'
~.~~~~~ / /|||\ \
~~~~~~~-,/ ||| \
خوب من اول شدم
لیلا خوبه و عالی خصوصا قدیماهایش
سلام.
با تبریک هفته ناشنوایان:
من تازه این وبلاگ رو از یکی از دوستانم که رهاش کرد گرفتم . بنابراین در جریان نیستم ولی از طرف دوستم که تو رو لینک نکرده معذرت می خواهم . به خاطر هفته ی ناشنوایان توی ۳ تا وبلاگم لینکت میکنم
downloadha1.blogsky.com
mymobile.blogsky.com
top-wallpaper.blogsky.com
در ضمن اصلا ازت نمیخوام که من رو لینک کنی . اینها هدیست.
سلام لادن جان من جداْ عذر میخوام چون این ایام درگیر مراسم فوت مادرم بودم کمتر روی نت می اومدم در هر حال مجددا عذر منو بپذیرید لینک شما را اضافه کردم موفق باشید
سلام تسلیت میگم.
گا=لشیفته یکی از استعداد های ایران بود
شنیدم که سیتی زن کانادا شده است
خوشبحالت چقدر دوست خوب داری
و خوشبحال من که تو دوست من هستی
موفقیت ارزو داریم برایت
سلام خوبیدشما
سلام عزیزم.
روز جهانی ناشنوایان رو بهت تبریک میگم و برات آرزوی موفقیت میکنم خانومی ...
خبرهای جدیدی داشتی ... ممنون از عکس هایی که از گلی گذاشتی . خیلی توپ بود .... ماچ ماچ ....
راستی شما با موبایل گلی تماس گرفتی ؟ آخه موبایلش که همش خاموشه ؟ چه جوری پیداش کردی ؟
در ضمن فامیلیم اسکندری هست ...
مرسی قربونت برم خوشحالم کردی
سلام لادن خانم . ممنونم که خبرم کردی .آپت خیلی زیبا بود . خیلی استفاده کردم. از عکسهاتم ممنونم ،عکسهای گلشیفته رو میگم.میدونی که همشهریه ماست....
روز ناشنوایان هم بهت تبریک میگم و امیدوارم خدا همه بنده های خوبشو مثل شما خیلی دوست داره
بازم ممنونم .
پیش ما بیا.
سلام روز جهانی ناشنوایان رو خدمتتون من هم تبریک می گم
عکسهای گلشیفته این سری خیلی جالب بود
و من با ذکر منبع وبلاگتون در وبلاگم استفاده کردم
آپ این سری جالب بود
مچکرم
دوست من با سپاس از مهر تو
لینک شدن در وب من مساوی با هک شدن سایت شما از سوی حکومت ایران است
وب ما اهداف خواصی را دنبال میکنه که در عین سادگی روشنگر و پیام دهنده است
ما از برنامه مخصوصی برای هک نشدن استفاده میکنیم اما وب شما با خطر مواجه
میشه این را بسیاری از دوستان ما میدانند - پس لینک نشدن شما بیدلیل نبوده
مدیریت وب سایت های رویداد - اندیشه - سرزمین جاوید - و ..... افشین
پاینده ایران -- بدرود
[قلب شکسته][ناراحت][تشویش][تشویش][تشویش][قلب شکسته][تشویش][قلب شکسته]
پیش امام رضا رفتم دعا کنم برات - یک باره یک صدایی آمد , گفت من اگه میتونستم
واسه خودم یک کاری میکردم که تو غربت وسط این ایرانی های دشمن با خوردن شراب
سم زده به دست همینا نمیرم - و پیش قبیله عرب وحشی خودم سرم بزارمو گور به گور
بشم - ولم کنید خورافاتیها ها ها ها ها - ,,, و ناگهان من به هوش آمدم - فکر کنم
براورده شد - چون آقا آخر حرفاش یک گوز گنده هم داد - آخ قربون گوز آقا آقا آقا
[تشویش][گریه][گریه][تشویش] آقا آقا آقا [تشویش][گریه][گریه][گریه]
مرسی از شعر زیبا ممنونم متاسفانه ادرس شما فیلتر شده.
سلام.
ممنون که خبر کردید.
آپ خوبی بود فقط یه اشکال داشت و اونم اینکه از مجموعه عکس هایی که از خانوم فراهانی عزیز گذاشتید عکس سوم مربوط به فیلم نیوه مانگ هست نه مجموعه دروغ ها.
تو وب شخصیم در مورد این مطلب کامل توضیح دادم.
خوشحال میشم همیشه واسه آپ کردن هاتون خبرم کنید.
فعلا خدانگهدار
سلام لادن خانوم
در مورد بزنگاه حق با شماست ضعیفه
ولی قبول دارین آقای عطاران در انتخاب نیکی نصیریان(درسا) شاهکار کردند
راستی جای اون شکلک ها اینجا خالیه بدون اونها محیط خشکی پیدا میکنه اسم انگلیسیشون رو یادم رفته والا مینوشتم
مرسی درسته نیکی نصیریان خیلی عالی هست.لطف دارید
سلام گلم
ببخشید که طول کشید شما لینک شدید
روز جهانی ناشنوایان را به همه شما تبریک می گویم
سلام خوبی ؟
ممنون از اینکه خبر آپتو دادی
خیلی عالی بود
بازم آپیدی حتما خبرم کنیاااااااااا باشه جیگر ؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی حالا که قالبتو عوض کردی خیلی خوب شده
سرعت وبلاگت رفته بالا
قالب جدید مبارکه
موفق باشی
مرسی قربونت برم لطف دارید ماچ
سلام خوبی عزیزم
آره لادن جون جواب می دن ولی ممکنه یکمی دیر بشه ,
ولی حتما جواب می دن مهدی, امیر, علیرضا خیلی مهربونن
قربونت برم خیلی دوست دارم
این عکسا که گذاشتی خیلی قشنگ بود
راستی منم مثل تو عاشق لیلام کاراشو خیلی دوس دارم
بازم پیش من بیا بوس
مرسی لاله جون قربونت برم از لیلا فروهر لطف دارید ماچ
salam doste aziz
ma ghabl az inke be shoma begim ke maro link konid
shoma ro link karde bodim
hata alanam mitonid dar link boxe ma ono bebinid
dar samte chape web
meslenke aslan tavajohi nakardid
by
باعرض سلام و خسته نباشید
نظرات شما را در وبلاگ خود خوندم و بسیار خوشحال شدم از این وبلاگ شما خوشمون اومد . برایتان آرزوی موفقیت و بانشاط داریم و همچنین 3 تا 9 مهرماه گرامیداشت هفته جهانی ناشنوایان را به شما و خانواده محترم مبارک باد
مرسی عزیزم خیلی خوشحالم کردی ماچ
سلام لادن جون آپت مثل همیشه قشنگ بود
روز جهانی ناشنوایان رو بهت تبریک میگم و برات آرزوی موفقیت میکنم
از طرف من به گلشیفته عزیز که میگی دوستت هست سلام برسون بگو خیلی دوستش دارم
سلام فاطیما عزیزم قربونت برم مرسی چشم حتما به گلی جون بگم ماچ
سلام
اپ خوبی بود
مرسی از عکسها
موفق باشی
لادن عزیز سلام.مرسی که بهم سر زدین...
آپتون عالی عالی بود..مخصوصا عکسها...
بخاطر اون بچه کوچولو هم خیلی دلم سوخت..ایشالله خدا جواب اون آدم سنگدل رو زود میده...
دوستتون دارم..یا حق
مرسی لادن جون قربونت برم
سلام چطوری خوبی گلم
ببخشید من اشتباه کردم درمورد اون موضوع تو باران
اعتراف کرد
راستی می بینی آشغال های عوضی چطوری شایعه درست می کنند نمی دونم این ملت ما چرا این طوریند فقط بلدند پشت سر هم حرف بزنندو شایعه درست کنند نمی دونم اینا کی می خواند فرهنگشون بیاد بالا عجب آدماییند
گفتم بهشون بیاند من حضوری بهشون ثابت می کنم اما اگه حرفشون صحت نداشت بیچارشون می کنم می دونی که مجازت شایعه درست کنی چیه اونم در مورد یه شخصیت
اصلا فرهنگ ندارند
خوب تو خوبی عزیزم چه خبر خوش می گذره
سلام خواهش میکنم عزیزم بله کاملا درسته همه در مورد باران جون شایعه درست میکنند خیلی تاسف میخورم.
مرسی شما موفق باشید.
رو می کنم به اینه رو به خودم داد می زنم
ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم این آینه ست یا که منم
سلام لادن جون
وای مثل همیشه آپ قشنگی بودش
من که فیض بردم
دو تا آهنگ لیلا را دانلود کردم
و مرسی از اینکه خبرم کردی
واقعا مرسی لادن جون
همیشه بهم سر بزن
[گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [لبخند]
....... دوست گرامی .........
------ -- جشن ورجاوند مهرگان فرخنده باد -----------
[گل] جاوید ایران [گل]
مرسی عزیزم بر شما مبارک باد.
سلام عزیزم اپ زیبایی بود
من وبجه ها خیلی گلشیفته رو دوست داریم
ممنون که حبر دادی
در ضمن هفته ناشنوایان مبارک
منتظرت هستم بای
سلام دخترعموی عزیزم مرسی قربونت برم لطف دارید.
سلام لادن جان
تبریک میگم هفته ناشنوایان.
از ۲ چیز ناراحت شدم
یکی اون عطیه که تو سریال بزنگاه اون کار رو با تو کرد و حق تو رو نداد عیبی نداره خواهره نازم خودت رو ناراحت نکن خدا خودش جواب اینکارش رو میده.
برای بازی نکردن تو سریال بزنگاه هم ناراحت نشو خیلی خوب شد بازی نکردی سریال خیلی مضخرفیه.این علی صادقی که همیشه تو ماه رمضان ها یه نقش های تکراری بازی میکنه رضا عطاران هم که همیشه نقش منفی فیلم خودش رو بازی میکنه .حمید لولایی با اینکه بازیگر خوبیه همیشه نقش آدم های ضلالت کشیده رو بازی میکنه و ......
دومیش هم اینه یکی برام پیغام گذاشته گفته لادن صخرایی داره بهت دروغ میگه و اونی نیست که میگه و بسته رو هیچوقت به اتنه نمیده و سرکارت گذاشته.
من میدنم دروع میگه هیچ ایمیل هم نذاشت که من جوابش رو بدم.
فقط لادن جان به خدا من دیگه طاقت ندارم تو رو خدا زودتر برسون به مامان اتنه ی من.خیلی صبر کردم قبول کن.میدونم میرسونی و دختر پاکی هستی.فقط زودتر من صبر ندارم.
این نظر رو اگه صلاح دونستی تایید کن.
مواظب خودت باش منو دعا کن. به قول خودت ماچ
سلام علی جون مرسی از لطف شما ممنونم.
درود بر شما لادن خانم
من هم این هفته رو به شما تبریک میگم
آپ خوبی بود و استفاده کردیم .
پایدار باشید و سبز .
مرسی جواد عزیز سری زدی ممنونم.
سلام
مرسی لادن خانم اپتون مثل همیشه قشنگ و کامل بود
یاسمن عزیز قربونت برم مرسی
سلام لادن جان.خوبی؟ ممنون که به ما سر زدی.
چقدر زحمت کشیده بودی خانم . مطالبت مثل همیشه عالی بود . خسته نباشی
بازم بیا پیش ما
فعلا...
خوبی سلام من خیلی کار دارم صبح ها تا ساعت ۲ مدرسه می روم چون بنده معلم ناشنوایان هستم مدرسه سوم شعبان شماره یک مشهد خانه که می آیم می افتم می خوابم روز جهانی ناشنوایان همراه با بازگشایی مدارس را به شما و ناشنوایان عزیز تبریک عرض می کنم موفق باشی
سلام خسته نباشید مرسی سرزدی موفق باشید.
خیلی کم پیدا شدی خانومی ...با این حال مرسی عزیزم بابت خبر ها ..
مرسی هستی جون قربونت برم لطف دارید
سلام
روز جهانی ناشنوایان رو با شما تبریک میگم.وبلاگ جالبی دارید.منتظر گل افشانی شما در وبم هستم.
سلام استاد عزیز مرسی خیلی خوشحال شدم دستت درد نکنه.
سلام عزیزم عالی بود تو این اپت حسابی ترکوندیا این همه مطلب این همه عکس همشون هم به روزن خیلی عالیه ای ول دمت گرم دستت درد نکنه خیلی ممنون قربانت تا بعد
ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااچ
بادبادک رفت بالا... قرقره ازغصه لاغر شد !!
سلام عزیزم . خوبی ؟ خدارو شکر
خواستم بگم قدم رنجه کنی ، اگه وقت کردی از امواج بیکران نسیم واره ی خطوط مسی اینترنت سری به کلبه ی مجازی ساخته شده در این بیکران بزن ، چون میدانم که این بار بدون هیچ سیمی ، راهی به دل من ، از حس بودنت توی کلبه ی مجازی من، پیدا خواهی کرد.
ممنونم
سلامممممممممممم .
من رای دادم
میگما
لادن این حمیرا چی میخواد توی این لیست .
تاره چه داره رقابت میکنه
این دیگه عزرایل باید بهش رای بده
اه اه
خوشم نمیاد ازش
لیلا رو عشقععععععععععععععععععععععععععععععععع
وقتی تو رو میبینمت دیگه نم یلرزه تنممممممممم
مرسی فروغ عزیزم قربونت برم فدات بشم جیگر مرسی رای دادی
سلام لادن جوون
روزناشنوایان رو بهت تبریک میگم
خوشحالم برگشتی و دوباره می نویسی
پستت و عکسات خوشگل بودن
برات بهترینها رو ارزو می کنم
سلام رز عزیزم مرسی قربونت برم ماچ
سلام عزیزم
برای دوستت آرزوی سلامتی می کنم
اون پست لیلا که گفته بودی ویرایش شد
تو هم عکسای خوشکلی میزاری کارت عالیه
مرسی
مرسی نیلوفر جون قربونت برم
سلام گلم!!!
مرسی از لطفت عزیزم.
خیلی
مرسی ستاره جون خیلی خوشحالم کردی اومدی.
سلام به لادن عزیز خوبی؟
من به لیلا فروهر عزیز رای دادم
چون خودمم یکی از طرفدارانش هستم
مخصوصا خواهرم که خیلی لیلا رو دوست داره
مرسی خبرم کردی که بیام بهش رای بدم
برقرار باشی و سبز
مرسی از لیلا فروهر لطف و محبت دارید دستت درد نکنه به لیلا عزیز رای دادی خیلی متشکرم سلام مرا به خواهرگرامیتان برسون.
سلام
چرا جوش میاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
اگه یادت باشه
یه بار نظر دادی که یه بنر برات بسازیم
و گفتی که لینکم کردی
منم اومدم تشکر کردم و گفتم که درباره بنر باید بگی چه شکلی باشه و....
و گفتم که اسم لینکتو بهم بگو
که دیگه خبری ازت نشد
آخه من از کجا باید بدونم اسم لینکت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا میل خودت
یا علی
سلام ببخشیدمرسی
سلام
وب جذابی داری . ودوست داشتنی.
به منم سر بزنی خوشحال میشم.
مرسی نسیم جون قربونت برم
با دلی بی تاب می خوانم تو را
مثل شعری ناب می خوانم تو را
در کنار جویباری از غرل
با سرود آب می خوانم تو را
شب به قصد کوچه بیرون می روی
در شب مهتاب می خوانم تو را
خستگی را می تکانم از تنت
با زبان خواب می خوانم تو را
با لبانی که عطش بو سیده است
با صدای آب می خوانم تو را
عکس خاموشم که تا پایان عمر
با دلی بی تاب می خوانم تو را
مرسی محمد امین جان از شعرهات زیبا ممنونم.
سلام لادن جونم.وبلاگت حرف نداره.من دیوونه لیلام.شما با لیلا جونم نسبتی داری؟
سلام نیلوفر جوون قربونت برم از لیلا فروهر لطف و محبت دارید من یکی ازطرفدارهای سرسخت و معتصب لیلا فروهر و فریبا فروهر هستم و همچنین یکی از دوستان لیلا فروهر و فریبا فروهر هستم.
بازهم بیا خوشحال میشم.ماچ
سلام لادن جان
مرسی از لطفت و اینکه این مدت بهم سر زدی...راستشو بخوای من این مدت خیلی کم میام نت و الان بعد چندین روز و هفته به وبلاگ ها تونستم سر بزنم...ازت سپاسگزارم
درباره اون لطفتون هم ممنونم ازتون. چشم حتما بهتون میگم.
بازم از لطفتون ممنونم...موفق باشید
سلادم لادن خانم
دست شما درد نکنه
مطالبت مثل همیشه جالب و عالی بود.
روز جهانی ناشنوایان رو بهت تبریک میگم.
موفق و پیروز باشی خانمی.
سلام مرسی امید جان لطف دارید خیلی ممنونم.
سلام لادن جون. بهت تبریک میگم..
اپ کردی خیلی عالی بود خیلی .. ایشالا زود به زود اپ کنی..ممنون که بادمی خیلی مهربونی خانوم گل... منم همیشه مطالبت رو مبخونم..دستت درد نکنه
مرسی نیلوفر خانم قربونت برم خیلی خوشحالم کردی ماچ